نماینده؛ عباس سلیمی نمین/ در سالگرد انقطاع پیوند فیزیکی امامی بیبدیل با امتی کمنظیر، جا دارد به چرایی تداوم ارتباطی معنوی و مستحکم میان آنها نظری افکنیم. استمرار چنین پیوندی حتی بهدور از انتظار قدرتهایی بود که مطالعات عمیقی در این زمینه انجام داده بودند.
تصور مخالفان استقلال ایران این بود که پایگاه مردمی امام ناشی از کاریزمای اوست؛ لذا غیبت فیزیکی بهتدریج او را از اذهان محو خواهد کرد. اما اکنون که ربع قرن از این انقطاع میگذرد آنها اذعان دارند که اصول ترویج شده از سوی وی همچنان سد مستحکمی در برابر هرگونه اقدام برای استحاله نظام اسلامی از درون است.
بسیاری از استحاله شدگان که تا دیروز حفظ ظاهر میکردند و صرفاً به انتقاد از وضع حاضر میپرداختند امروز مجبور شدهاند اصول انقلاب اسلامی و در رأس آن امام را مستقیماً مورد تهاجم قرار دهند؛ زیرا با حضور در خارج کشور ناگزیر از تبعیت از یک سیاست واحدند.
اکنون باید دید سیاست هجمه همهجانبه به امام از سوی کسانی که مدعی بودند بنیانگذار انقلاب و مبانی خیزش سراسری ملت را قبول دارند، بر اساس کدام ضرورتها در دستور کار قرار گرفته است. اینکه امروز «گنجی»ها و «کدیور»ها با چاپ آثاری تمامی توانشان را در تخریب بهناحق امام به کار گرفتهاند نشان از قوت نیست؛ زیرا این جریان استحاله شده دیگر کارایی سابق را نخواهند داشت.
برای غرب مهم بود که این افراد از درون فروپاشیده، بتوانند میان صفوف مختلف نیروهای دلسوز کشور کارکرد داشته باشند. قطعاً با آشکار سازی تقابل مستقیم با امام و آرمانهایش به هیچ وجه کارکردی در مسیر استحاله (که بیشترین سرمایه صهیونیستها و بزرگ سرمایه داران غربی را در ضدیت با استقلال ایران به خود اختصاص داده است) نداشته و اصطلاحاً مهره سوخته تلقی خواهند شد.
با این وجود استیصال دشمنان ایران چنین شتابزدگی را بر آنان تحمیل کرده است. شاید بتوان در فرازی از کتاب خاطرات آخرین رئیس موساد در تهران گوشهای از خشم آنان از تداوم پررنگ حیات معنوی امام را به نمایش گذاشت: «نکته دیگری که باید آن را نیز بر زبان آورد، این پرسش است که بسیاری، از جمله من، در بررسیها پیرامون عبرت گیری از واقعه انقلاب ایران و ظهور خمینی، از خود میپرسیم؛ اینکه اگر هر عاملی، ایرانی یا غربی، تلاش میکرد که روند تاریخ ایران را هنگامی که هنوز احتمال انجام آن وجود داشت تغییر دهد، چه میشد؟ بهعبارت دیگر، آیا لازم نبود که خمینی را «ساکت کرد» و او را از راه برداشت تا مانع از وقوع انقلاب شد؟ با گستاخی و شهامت روشنتری بنویسم؛ آیا ضروری نبود که او را نابود کرد... هیچ انسان عاقلی نمیبایست از نابودی خمینی ماتمزده شود. خسارت و دردسر فجایعی که او متوجه ملت ایران، جامعه جهانی و متوجه منطق جهانی کرد، بسیار کمتر میشد. گرفتاری ناشی از راندن او به هر نحوی از صحنه، در مقایسه با آن فجایعی که او عامل آن گردید، حتماً بسیار کمتر میبود. (شیطان بزرگ، شیطان کوچک، الیعرز تسفریر، ترجمه فرنوش رام، چاپ آمریکا، سال ۲۰۰۷م، صص ۶- ۵۰۵)
اینکه یک مقام برجسته موساد نزدیک به دو دهه بعد از رحلت امام آرزو میکند "کاش وی را به قتل میرساندیم" بهمعنای کمرنگ شدن جایگاه این شخصیت بزرگ در ایران و جهان نیست بلکه درماندگی دشمنان بشریت را از تداوم خروش موجی به نمایش میگذارد که امام میان ملتهای تحت ستم «بزرگ سرمایهداران» به وجود آورد.
آیتالله خمینی(ره) با تلاش صادقانه در مسیر احیای کرامت انسانها (براساس اصولی چون عدالت) بنیانهای سرمایه داری جهانی را که اساس آن بر تبعیض نژادی و تحقیر وجودی ملتها برای تبدیل آنان به یک مصرف کننده صرف است به چالش کشید.
این چالش با فزونی آگاهی ملتها ابعاد گستردهتری خواهد یافت و برچیده شدن بساط پایگاه افراطیترین نژادپرستان در دل جهان اسلام از جمله میوههای شیرین آن خواهد بود؛ از این رو صهیونیستها آشکارترین دشمنیها را با آرمانهای بنیانگذار انقلاب اسلامی دارند.
با قرار گرفتن در مسیر تقویت کرامت انسانها به این شخصیت بزرگ ادای دین کنیم و باور داشته باشیم که این کرامت جز از طریق دعوت به بازگشت به فرهنگ و موجودی خویش رقم نخواهد خورد.
منبع: تسنیم
نظرات مخاطبان 0 1
۱۳۹۳-۰۳-۱۶ ۲۱:۱۲ 0 1